آشفتگیهای بصری روزبهروز در شهرهای بزرگ ایران بیشتر میشوند و آرامش را از دید شهرنشینان میربایند. همه شهرها به این سو میروند که کمکم شبیه به هم شوند و شاید با این روند دور نباشد روزی که یزد و کرج را نتوان از هم شناخت.
اما اینکه نمای شهری چیست و از کجا و چه زمانی پا به ایران گذاشت، باید گفت که معماری دوره قاجار بهعنوان معماری دوران تحول، مقارن با ورود اتومبیل و معرفی خیابان به بافت شهری، نخستین الفبای معماری خیابان را پایهگذاری کرد و کمکم هویتی نو در این سنت بهوجود آورد. معرفی کالبد خیابان به بافت شهری در ایران عملاً در دوران پهلوی صورت گرفت. اما تحولات مربوط به ظاهر خارجی بنا و تاکید نما از داخل به خارج تدریجاً از اواخر دوره قاجاریه آغاز شد و به همین لحاظ گونههای توسعه یافته معماری قاجار نیز دارای سیمای خارجی هستند. به گفته یک معمار شهرساز، معماری این دوره نخستین نسل معماری مشرف به فضاهای شهری (خیابان) در ایران به شمار میرود. از نظر محتوای حجمی، بناهای این نسل کالبد دو طبقه دارند که طبقه همکف بیشتر عملکرد تجاری دارد، درحالیکه طبقه فوقانی مسکونی است یا واحدهای صنفی و بازرگانی در آن مستقرند که البته از تهران به شهرهای دیگر نیز منتقل شده است.
نسل اول خیابان شهری در ایران نظم کالبدی دارد که در اثر ثابت بودن ارتفاع و یکنواختی خط آسمان ایجاد شده است. سهراب سروشیانیمیگوید: نخستین خیابانکشیها که در خیابان نادری و لالهزار ایجاد شد به شکل نوار موزونی بود که بعدها در بیشتر شهرها نیز باب شد. به عقیده او سیمای خارجی معماری بنا در این دوره که در واقع سیمای شهر را تشکیل میدهد، از هویت ویژه برخوردار است. او معتقد است: این شیوه شهرسازی و معماری اگرچه از اروپا وارد ایران شده است اما در ایران، با فرهنگ کشورما منطبق شده و هویت خاص خود را به دست آورده است. نحوه استقرار، تناسبات و جزئیات پنجره در معماری خیابانی این دوره با ظرافت و دقت انتخاب شده که خود بخشی از محتوای هویت معماری سنتی ایران است. به گفته این کارشناس، از ویژگیهای بارز نخستین نسل معماری خیابانی ایران، انطباق مطلوب آن با ارزشهای طراحی شهری است.
بهطوری که بناهای واقع در قسمتهای مختلف جداره خیابان دارای عناصر معماری و سیمای شهری متفاوتی هستند.او ادامه میدهد: بعد از دهه20شمسی سبک معماری شهرکسازی در ایران باب شد، آپارتمانهای 400 دستگاه از نشانههای معماری آن دوران است که دیگر نمونههای زیادی از این نوع معماری در ایران باقی نمانده زیرا بیشتر آنها در 15سال اخیر بهدلیل خیابانکشی در شهرها از بین رفتهاند. سروشیانی میگوید: بعد از آن دوره معماری مدرن در ایران است که ویژگی خاص شهرها مثل بناهای اداری و تجاری را به همراه آورد که هیچ کدام تقلید یا کپی از نمونه خارجی نبودند. معماری خیابانی نسل دوم، معماری خیابانی نوگرای ایران است که با تکنولوژی جدید و تأثیر از مبانی مدرنیسم در شرایط ایران متحول شد. در این دهه با بازگشت تعدادی از معماران و فارغالتحصیلان ایرانی مانند وارطان و گورکیان از خارج و به کار گرفتن مصالح ساختمانی جدید و رشد فعالیتهای عمرانی معماری خیابانی نوگرا پایهگذاری شد که منشأ آن نیز تهران بود.
به گفته این معمار، هنوز میتوان نمونههایی از این معماری را در خیابان جمهوری و لالهزار مشاهده کرد که بخشهایی از آن سیمانی یا ساختمانهای متقارن و یا بناهای گوشهدار یا موزاییک درجا هستند؛ مانند هتل لاله در لاله زار که از ساختههای وارطان است یا بنای تئاترشهر و دانشگاه تهران و اطراف آن.سروشیانی با اشاره به اینکه این نوع معماری تا دهه40 ادامه داشته میگوید: بعد از آن تک بناهایی که اثر خاص هستند و از «آرتدکو» یا سبک معماری مدرن خارج شدهاند در معماری بنا در ایران باب شد که هر اثر شاخصههای خاص خود را داشت و سنگ و شیشه بیشتر در نمای آنها به کار میرفت که برخی از آنها هنوز باقی مانده است و ساختمانهای آلومینیوم و پلاسکو درخیابان جمهوری از نمونههای آن هستند.این معمار در ادامه میگوید که با توجه به این تاریخچه نمیتوان گفت که شهرهای ما از لحاظ معماری هویت ندارند بلکه از لحاظ سبکبندی ویژگی هویتی خاصی داشتند و از لحاظ تنوع و ترکیب بینظیر بوده که امروزه بهدلیل شناخته نشدن ارزشها رفتهرفته از بین میروند و جای خود را به بناهایی بیهویت میدهند. مانند تخریب بافت تاریخی شیراز به بهانه تعریض خیابان یا تغییر هویت معماری یزد.
تاثیر روانی معماری بر شهروندان
این آشفتگی بصری روزافزون تاثیرات مخربی نیز بر روح و روان شهروندان دارد که دکتر بهروز معبودیان دراین باره میگوید: ارتباط زیادی میان نمای شهری و احساس رضایتمندی افراد در روانشناسی محیط و شکلگیری شخصیت دیده میشود.
این روانشناس ادامه میدهد: بهدلیل نبود هارمونی و نظم میان نماها و سازکارهای یک شهر میتوان وضعیت ناخوشایندی را در شهرهای بزرگ تجربه کرد، گوشههایی از شهر حس فقر، نبود مسکن مناسب، بیعدالتی اجتماعی و توزیع نابرابر ثروت را نشان میدهد. زندگی و اشتغال در چنین فضاهایی بیماریهای روانی، افسردگی و افزایش جرم و جنایت را به همراه دارد.
به گفته معبودیان ناهمخوانی بافت شهری در فضاهای قابل دید مانند آسمانخراشی در کوچهای باریک که دیگر بناهای آن یک یا دو طبقه هستند استرس و کاهش تعلق اجتماعی را به همراه دارد چرا که ایجاد حس علاقه به مکان برای انسان و درک هویت از فضای شهری، حس تعلق وی را نسبت به شهر افزایش میدهد، چنانچه «لینچ» شهرساز مطرح اواخر قرن بیستم، ادراک و تصور ذهنی مردم از شهر را بهدلیل همین رابطه بسیار مهم دانسته و اعتقاد دارد که حس مکان عاملی است که میان انسان و مکان ارتباط برقرار میکند و وحدت بهوجود میآورد. فضا باید هویت قابلادراکی داشته، قابل شناسایی، به یادماندنی و نمایان باشد تا بتواند حس مکان را که حس تعلق را نیز به همراه دارد، ایجاد کند.
او ادامه میدهد: به دلایلی که ذکر شد حس مکان دارای سلسلهمراتبی از بیتفاوتی نسبت به مکان تا فداکاری نسبت به مکان است. واضح است هر چه ویژگیهای محیطی نظیر امنیت، آرامش، چشمانداز مناسب، طبیعتگرایی و... به مشخصات یک مکان شهری نزدیکتر باشد، این حس افزایش مییابد.
چه باید کرد؟
اگرچه نمای شهری یکی از مهمترین عوامل منظر محسوب میشود ولی جهت تعدیل منظر شهری در مرحله اول نیازمند یک عزم ملی برای خلق مکانهای شهری و ایجاد حس تعلق به محیط شهری هستیم. چرا که رفع آلودگی وهمآور هوای تهران، نظارت و کنترل بر سرمایههای سوداگر جذبشده در بخش مسکن، تدوین راهنمای جامع طراحی شهری، افزایش واقعی سطح مشارکت مردم در اداره و احیای محلات شهری، آموزش همگانی و ارائه نمونههای موفق از طریق رسانههای فراگیر ملی، سپردن کار طراحی، نظارت و اجرا بهطور واقعی به مهندسان اصلح و کنترل و نظارت شهرداری بر اجرای کامل ضوابط و قواعد طراحی شهری، از پیششرطهای مهم تعدیل منظر شهری است.
به گفته میترا حبیبی، یک شهرساز، ساماندهی نماهای شهری در شهرها نیز منوط به تهیه طرح برای جدارههای خیابان به تفکیک حوزههای معماری و عملکردی یا محلی است. از نظر بصری، یک منظر مطلوب و خوانا، از طریق جانمایی صحیح عناصر در طول یک مسیر و در جریان دیدهای پیاپی ایجاد میشود. عابر پیاده با قدم زدن از مکانی به مکان دیگر در معرض ظهور مناظر شهری متوالی قرار میگیرد که عامل خوانایی در این مناظر و انتخاب مسیر توسط فرد پیاده است. حبیبی ادامه میدهد: بدینمنظور لازم است جدارههای خیابان براساس معماری رایج در نماهای شاخص آن، حوزهبندی شود که خود مستلزم انجام تحقیق و پژوهش در نماهای جداره یک خیابان است. بنابراین در هر حوزه سبک معماری غالب و عناصر اصلی نما مشخص میشود.
او معتقد است که توجه به جنبههای مختلف تاریخی، معماری، حجمی، هنری، عملکردی، طبیعی و نشانه بودن یک نما، در شاخص بودن آن مؤثر است. الگو گرفتن از نمای شاخص در زمینههای مربوط به ورودیهای ساختمان، خط آسمان، خط زمین، پلهها، وضعیت ایوانها، پیشآمدگی و عقبنشینیها، خطوط عمودی و افقی، رنگها، ارتفاع و تعداد طبقات، ریتم، مصالح، تناسبات و دانهبندی پنجرهها، نحوه واکنش بنا به کنجها و تقاطعها، ترکیب لبه افقی بالای مغازهها یا طبقات و هماهنگی و ارتباط میان اجزای هربدنه، ازجمله مواردی است که میتواند مبنای تدوین ضابطه برای هر حوزه (براساس نمای شاخص) در جداره خیابان قرار گرفته و سایر نماهای آن حوزه را بهتدریج با این ضوابط استخراج شده، هماهنگ کرد.